، تا این لحظه: 9 سال و 8 ماه سن داره
، تا این لحظه: 9 سال و 8 ماه سن داره
آرمانآرمان، تا این لحظه: 9 سال و 8 ماه سن داره

آرمانم،پسر عزیزتر از جانم

پشت سر گذشتن یروز گند خسته کننده!

1395/5/23 20:07
نویسنده : مامان سحر
58 بازدید
اشتراک گذاری

امروز شنبه یازده بیدار شد و بردمش بعد خوردن صبحانه مهد. ده دقه بعد ورود به مهد توجهش به شلنگ اب و استخر جلب شد.. دیگه روزگاری از ما دروردی با جیغ و گریه و خودتو پرت کردن رو زمین ،که الابلا آب بازی میخوام..

ده دقیقم رفتی بازی ولی نمیشد که... 

تمام مربیا خیره خیره بهت نگاه میکردن هیچکس از پس گریت بر نمیومد..بردنت اتاق اسباب بازی...بادکنک بهت دادن ولی مگه از گریه دست بر میداشتی......

منم که دیگه جو و اوضاع رو اینطوری دیدم برت داشتم آوردمت خونه..کل راهو زق زدی و گریه که اب بازی میخوام... 

اعصابم در حد یه نخ کش اومده بود..دوسه بار ناخوداگاه داد زدم سرش و پشتش زدم ولی ول کن نبود..همش گریه..

دیگه خسته،گرمازده کوفته بکش بکش بچه تو سربالایی آمدیم یراست پارکینگ و حیاط و شلنگ اب اب بازی...

نشستم نیم ساعت تو حیاط گریه کردن...

مثلا خیر سرم میخواستم برم یربع ناقابل شهر کتاب بغل مهد.. و فهمیدم مثکه هنوز اسیرم و حکم آزادیم صادرنشده گویا........

دیگه اومدم خونه پلو بادمجون مورد علاقتو بهت دادم کلی خوردی...قبلشم حمومت بردم هم بشورمت و هم اببازی کنی..

دیگه کارم شده هرروز حموم بردنت از بس میلولی رو زمین و خاکا

حالا زنگیدم بعدش به بابا شرح ماوقع ماجرا، طبق معمول مرد ایرانی کلیم به باد انتقاد گرفت منو که تربیت توا خب!! و و...

حالا مقصرم شدم..اره تو بهش غذا زیاد میدی منحنیش بالای نموداره اونم اینطوری انرژیشو خالی میکنه!!!!

حرف چرت اصلا غذا درست نمیخوری...

مردای ایرونیو..اگه منحنی رشدش پایین بود که جرم میداد!! حالام که بالا و عالیه بازم متهمم!!

بعدم بابا گفت خودتو اماده کن سه شنبه هفته بعد بریم کلاردشت با دوووستام!!

یه مشت ادم بی بچه سرخوش چس..که از بیکاری از جزیره کیش میرن تا جنگل سه هزار،اونم ماهم این وسط!!

گفتم امیر تورو خدا منو با این بچه معاف کن جونمو در میاره...اونم چند تا قلمبه جوابم داد

خلاصه...

منم از این همه خستگی و مقصر قلمداد کردنمو،بی درکو حمایتی.... ناخوداگاه بعد تلفن از ته دلم هق هق دوباره گریه کردم و از خدا طلب لطف و ارامش کردم...

دیگه یوقتا آدم واقعا کم میارررره،کم

 

والا اون خ. اش ،که میره مسافرت بدون بچش.،که سختش نیاد .....!!! اینم از من بیزبون ساده مرد سوار

 

خدایا به امید تموم شدم این دست و پا گیری بچه داری و چهار سالگی ارمان...

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)