شبی سرد
الان ساعت سهو نیم صبحه و هوا خیلی خیلی سرد..ارمان عزیزکم هم الان خوابیده،دیگه ساعت خوابش این شده!
ولی برا مهمونی رفتن گویا خوبه! یک ربع به شش خوابید تا نهو نیم،سرحال و قبراق یازده رفتیم خونه دختر خاله امیر،پریسا..فریبام امده بود ارمان رو حضوری ندیده بود تا بحال..دیگه کارهای هندش تموم شده اومده..
عزیزکم هم کلی اونجا بازی کرد و چرخید و جوجو کاسکو دید و با عموها بازی کرد تا دو و نیم امدیم.تو ماشین هم ولوم اهنگ شهرام شبپره را هی زیاد میکردی و سرتو تکون میدادی،رو پای مامان میرقصیدی!
من هرجا میرم بخاطر تو عزیزکم میرم که سر کیف بیای و شاد باشی..
یک ماهو خرده ای دیگر عید است..سال 95 سومین سفره عید ما.
شببخیر!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی