، تا این لحظه: 9 سال و 8 ماه و 13 روز سن داره
، تا این لحظه: 9 سال و 8 ماه و 13 روز سن داره
آرمانآرمان، تا این لحظه: 9 سال و 8 ماه و 13 روز سن داره

آرمانم،پسر عزیزتر از جانم

باشگاه..

1394/11/22 19:39
نویسنده : مامان سحر
45 بازدید
اشتراک گذاری

امروز برای ناهار با شما قند عسلم،رفتیم باشگاه بانک..شما صبح که دو قاشق سوپ ماهیچه ای که مامان برات گذشته بودیو خوردی بعدش هی سرتو اینور اونور تکون میدی که نمیخوام بخورم، با شیرت . در عجبا که در باشگاه بانک چهار قاشق دیگه سوپ باشگاه رو خوردی،دو تا تکه اپسیلون کباب با یک عالمه ژله.. سوپ بانکو دوس داری،من هرجور درست کنم مسه اون نمیشه،..!

اونجا دو تا پیشی داره که تو عاشقشونی و دنبالشون میکنی و در فاصله یک سانی پیشی قرار میگیری که اون از دستت فرار میکنه جای شما!!! همشم سر میز برا اولین بار میگفتی یخ،اخ.. یعنی یخ بهم بدی بازی کنم..

خلاصه کلی بهت خوش گذشت،باباتم که امروز تعطیل بود از صبح پیش شما بود..

تو خیابانها سوار ماشین، عاشق دیدن پیامهای متحرک تلوزیون هایی! و فواره اب وسط میادین!! کلییییی از دیدنشون ذوق میزنی و میگی ایها اینها... یعنی ایناهاش و اشاره میکنی بهش.

الانم ساعت هشت شب است و منتظرم که پاشی تا سوپتو بدم و بعد بریم خانه عمه آذرت..

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)