خستگی..
بله... و بازهم کلمه اشنای خستگی.. امروز کلا پنج ساعت خوابیدم گفتیم خواب ارمانو درست کنیم که از سه صبح بیاد ده شب،بنابراین صبح هشت بیدارش کردیم..دوازده تا سه هم خوابید ولی بدلیل بیرون رفتن و کاپشن و شلوار براش خریدن از بهار،بعد کلی شیطنت در راه ،تو ماشین در راه برگشت خوابید ساعت شش و دوباره همون شد!
اصلا وقت و اجازه سر خاروندنم ندارم..خیلی شیطون شده..ا. هم این دو روز یسر ایرادگیره و هی غر میزد اصلا خستم کرد..
ادم نمیدونه این آق. خونه باشن بهتره یا سرکار??! سرکار باشن از تنهایی دق میکنی،خونه باشن سر هرچیزی میخوان اظهار نظر کنن..اه
به یاد ندارم از زمانی که بچه دار شدم یک لحظه در ارامش نشسته باشم!!!
خستگی و باز هم خستگی..
شببخیر..
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی