سرماخوردگی لعنتی به اتمام دارد میرسد!!
بالاخره پسر عزیزتر از جانم،بعد از گذشت پنج شب تو امشب حالت خیلی بهتر شد..ولی صبح پشت سرهم یه سرفه هایی میزدی که امانتو بریده بود،صورتت قرمز شده بود.. دیروز و امروز با کمک مامانبزرگ مهری بزور با گرفتن دستات دو کاسه سوپ دادیم خوردی،البته خودت دهنتو باز میکردی دوستم داشتی سوپو ولی باید ماهم یکمکی زورت میکردیم.. همووووووووون سوپ باعث شد جون بگیری بعد سی روز سوپ خوردی،سوپ مرغ. حالا غم گرفتتم چجوری من فردا تک تنها سوپتو بدم بخوری،مطمعنم نمیخوریش..ینفر زورم نمیزگرسه خفتت کنم بخوری!!!! بدترین نوع گلودرد و سرماخوردگی ای بود که گرفتی چهار روز و شب تب و سرفه..حتی شیرتم بزور میخوردی.. واقعا امان من و بابات رو دراوردی.. باباتم امروز امتحانای ترم او...
نویسنده :
مامان سحر
1:05